عصر (ارواحنا فداه) این دو قضیه را در شب آخر ماه صفر سال 1409 هجری قمری نقل فرمودند یکی از آنها مربوط به قبل از آمدن ایشان به قم و دیگری بعد از ورود به قم است. ماجرای اول : « قبل از آمدن به قم در اشتهارد تا مطوّل (از کتب حوزوی) خو
انده بودم و خیلی مایل بودم که به حوزه علمیه قم بیایم.ولی ممکن نمی شد و خصوصاً از نظر امور مادی در مضیقه بودیم. کثرت علاقه به حدی بود که من قبل از طلوع صبح به مسجد چهار محله می رفتم و مخصوصاً توسل به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) پیدا می کردم و گریه و ناله داشتم و می خواستم تا اسباب رفتنم به قم فراهم شود. نام حضرت را می بردم و اشک می ریختم. تا آنکه شبی در عالم رؤیا خواب دیدم من را با این شعر امر به رفتن به قم فرمودند و وقتی بیدار شدم دیدم شعر در یادم مانده و آن این بود: تا خود نروی به پای خود در ره دوست تا جان نکنی فدای خاک ره دوست از این خواب فهمیدم که ماندن فایده ندارد و باید خود برای رفتن به قم تصمیم بگیرم. چون در آنجا مکتبی بود که درس می گفتم و مخارج ما را تأمین می کرد، همان روز آمدم خداحافظی کردم و آماده شدم که رهسپ ویژگی های امام زمان (عج)...
ادامه مطلبما را در سایت ویژگی های امام زمان (عج) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5farid20202 بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:37